قاف

قاف

قاف

قاف

با غم هایم به قصه‌ی غصه هایم میخندیم...

معلق

چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۴۲ ق.ظ

بین زمین و هوام معلق معلق از یه طرف منتطر جواب ارشد و از یه طرف در اومدن اسمم واسه طرح تو بیمارستانی که هیچ شناختی ندارم ازش من تنهام  تنها تنها

بهش گفتم نیاز به یه حمایت دارم نیاز به اینکه کسی بگه من پشتتم ولی توجهی نکرد و باز حرف خودش رو زد باز کارخودش رو کرد.

میترسم از آدما از تنهایی که کنار آدما داریم از اینکه نمیشه رو کسی حساب کرد (نه اینکه بگم بقیه بدن و من خوبم شاید رو منم نشه حساب کرد) چون دنیا اینجوری شده دنیا ما رو اینجوری کرده که اول خودم بعد تو.اینه که اینهمه تنهاییم تو همه این تنهاییا حداقل باید یکی باشه که پشتت بهش گرم باشه که مطمئن باشی تحت هر شرایطی هست...

راستش الان که دارم فکر میکنم میبینم شاید من خیلی هم خوشبختم چون هر وقت که درباره حمایت و پشت گرم بودن حرف میزنم مامانم میاد تو ذهنم..که با همه غر هایی که همیشه میزنه همیشه همه تلاششو میکنه برای خوشحال بودنمون..

نه مامانم از وجود اینجا خبر داره نه میخونه نه هیچی این حرف دلمه که واقعا مامانم و دوست دارم واقعا پشتم بهش گرمه واقعا از حضورش اطمینان دارم

  • ۹۹/۰۵/۲۹

نظرات  (۱)

زندگی،، ته تهش تک نفره ست.. تا تنهایی باشکوهی نداشته باشیم و خودمون از خودمون حمایت نکنیم و توقع رو نکشیم،، رابطه هامون گیج و گمند...
پاسخ:
این درسته و من هم بهش معتقدم و میپذیرمش...
ولی به نظرم هر قدر هم که تنهاییمون لذت بخش باشه گاهی نیاز هست یکی به آدم بگه نگران نباش باهم درستش میکنیم

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.